متن تعهدنامه...
امروز در مورخی که عدد بالای این صفحه نشان دهنده ان نیست میخواهم اعتراف کنم که غلط کردم غلط! و به دنبال عفو سر فرو اورم به دامان بخشایش...
من، کسی که هنوز نمیشناسمش ،تعهد میدهم که این غریبه هرگز دستان قلم را به هوای خستگی رها نکند!
بنویسد برای اثبات وجود ناشناخته اش ...
برای آشکار کردن زاویه های دایره یِ روحش ...
بنویسد برای خودش ، نه برای چشم هایی که هرگز نخواهد فهمید که کجای زندگی او هستند...
منتشر کند که غیرتش را به کلمات ثابت نماید ، که یک دورخیز بلند برای پرید از روی باند موفقیت داشته باشد...
کسی که شروع کند و سالها بنویسد و بعد یک شبه به ایده های پاره پاره تمام شب هایی که بیخوابی کشیده ، نظم و جان دهد ،دیگر یک تازه به دوران رسیده نخواهد بود...
در همه طول دوران ها ادم های موفق نوشته اند ،آن هم نه تِکه و پاره ، بلکه به استمرار، قاطعانه و پر احساس ...
من ، کسی که نمیشناسمش ، هرچد زیر خیلی از قول هایی زدم که به خودم دادم ، اما اینبار فرق میکند ، اینبار به خودم قول نمیدهم که بعد زیرش بزنم ، اینبار به خاطر حماقت هایم اشک ریختم و حالا ارزش کلمات را با بلور هایی قیاس میکنم که از عمق وجودم میجوشند و این غیر قابل انکار خواهد بود...
من خوشحالم که مینویسم و تعهد میدهم که تاجایی که توان ذهنی داشته باشم بنویسم....