65399...
يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۴ ب.ظ
پر از حرکت ، پر از بلند شدن ، دویدن ، زمین خوردن و در نهایت یادگرفتن اینکه انتهایی به نام یادگیری وجود ندارد وهمه محتویات مغز ما نتیجه غوطه ور شدن در حوضچه زمان و مسیر است ...
امسال جایی مسافرت نرفتم اما خوب یادگرفتم که نباید بترسی ، باید مقصدی انتخاب کنی ، و تا رسیدن بنویسی و بنویسی و بنویسی ....
قلب های مهربون و ذهن های بازی رو پیدا کردم که منابع انرژی انگیزشی هستن ...
اونجوری که میخواستم نشد ! دوست داشتم هر سه ماه به تعدا مساوی پست منتشر کنم اما نشد دیگه ، همشم تقصیر اردان بود ! بودن نت یا نبودنش ، مسئله این بود ! حالا اشکالی نداره ، اما بعدا اگه ادامه پیدا کنه مشکلی پیدا میکنه !
راسسسسسسسستی یادم رفت بگم 22 شهریور تولدم بود ... داستان جالبی داره که وقت نشد براتون بگم اما بالاخره یه روزی منتشرش میکنم ، مثلا شاید همین فردا !
خلاصه که تابستون تموم شد و امروز روز اول مهر و مدرسه و کتاب و اینجور چیزا بود .. چرا دروغ ؟! من یک دانش اموز خر خونم که درس خوندن رو دوست دارم ! امسال مدرسم رو هم عوض کردم و امروز صبح یه ذوق خاصی برای مدرسه رفتن داشتم چون همه چیز برام جدید و نو بود و این به معنای یک عالمه فرصت برای یافتن کلمه ها و شخصبت ها و ایده های جالب برای نوشتن بود .... لازم به ذکره که من بوی یونیفرم های نو کاغذ های نو رو هم خخخخخخخخخخییییییییییییییییلییییییییییییییییییییی دوست دارم ...
اینجا مدرسه خر خون هاست ، تعداد بچه ها مثل مدرسه قبلی سر سام آور نیست و رقابتی که سر یادگیری وجود داره باعث میشه تا همه سر کلاس قشنگ گوش بدن و ساکت باشن . کلاسا بزرگ تره ،کولر هاش درسته و تقریبا هیچ کدوم از بچه ها من و نمیشناسن ...
نمیخوام درمورد درس و مشقی که امروز داشتم براتون بنویسم چون میدونم به اندازه کافی از دست مدرسه و کنکور و این نظام گند اموزشی کشیدین ، میکشین و شاید خواهید کشید ... پس میرم سراغ برنامه خودم مبنی بر :
کاهش میزان پست انتشاری در طول دوران قبل از کنکور ...
من باید سال 99 کنکور بدم .. یعنی دوسال بیشتر برای درس خوندن و تست زدن و اینجور مسخره بازیا وقت ندارم و از اونجایی که نیت من از درس خوندن فرار کردن از اتمسفر یزده بنابراین باید سفت و سخت بچسبم و بخونم و یه جای خوب قبول بشم ...
نوشتن روزانه پست برای وبلاگم وقت زیادی از من میگیره چون سعی میکنم چیزی منتشر کنم که حداقل یکمی ارزش خوندن داشته باشه بنابراین توی این دوسال به اجبار باید کمتر پست منتشر کنم مثلا هفته ای یکی الا دوتا ... واقعا عذاب آوره که یکهو کمیت رو اینقدر بیاری پایین و در نتیجه مجبوری که خیلی خیلی بیشتر به کیفیت مطالبت توجه کنی و از چرت و پرت نویسی دست برداری !
الان احساس یه معتاد رو به ترک رو دارم ....
کمتر منتشر میکنم اما دست از منتشر کردن بر نمیدارم و از اون جایی که رشتم انسانسه سعی میکنم طوری مطالعه و تحقیق کنم که آگاهیم بالا بره نه فقط معدل کارنامم و این به خصوص در زمینه ادبیات و روانشناسسی صدق میکنه !
چیز خاص دیگه ای برای گفتن ندارم ...
فقط بدونید من زنده ام !
من برم کتابام رو جلد کنم ...
یا علی ....
۹۷/۰۷/۰۱