خودنویس

همچو سرمستان به بستان ، پای کوب و دست زن ....

می نویسم ..نه از خودم اما برای خودم ... ادم بایدتوی این دوره و زمونه که همونشم داره مثل برق و باد میگذره یه طوری سر پا بمونه دیگه ؟! من که می نویسم...
دوست داشتم شمام باشید باهم یه دقیقه هایی رو راحت بگیریم و به حرفای من بخندیم ...اما یادتون باشه هرچی بیشتر فکر و عقیدت و ارزو و رویات رو بنویسی عمل و حرفاتم بهش نزدیک تر میشه ... بنویسم از چیزای خوب ... حال خوب تو نوشتن خوبه ،توی بزرگ ارزو کردن و چیزای بزرگ خواستن از خدای بزرگ ، یادمون نره حال خوب توی علاقه هامونه پس ولشون نکنید ....
من که خیلی سمجم شما رو نمی دونم... !!

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خودنویس

همچو سرمستان به بستان ، پای کوب و دست زن ....





باید بوفالو بشم!

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۱۳ ق.ظ

 

 

 شبه! نمیدونم ساعت چند میتونه باشه ولی هنوز یه باریکه نور از اتاق بغلی به زور خودش رو از زیر در کشیده توی اتاق و این یعنی هنوز خیلی دیر نیست حداقل نه به اندازه بقیه شبا...
نمی دونم چرا اینقدر زود خودمو چپوندم زیر لاف درحالی که کلی درس عقب مونده اون پایین دارم
شاید دارم خودمو گول میزنم که چون میخوام از فردا صبح زود پاشم باید بعضی چیزا رو قربانی کنم ولی میدونی فقط همین امشب نیست !
فکر کنم اگه بگم چپوندن همه زندگیم رو فرا گرفته خیلی اغراق نکرده باشم!
نمیدونم دور و بریام میفهمن یا نه ولی خودم قشنگ حس میکنم که در حال فرارم !
این جمله من و یاد اون مستند حیات وحش انداخت که دوبلورش میگه:  و بوفالوهای مهاجر میدانند زمستان سختی در راه است !
بله چپوندن تموم زندگیم رو گرفته!
چپوندن خودم پای تلوزیون و فیلم و سریال ، چپوندن خودم توی رخت خواب و تلاش برای فرو کردن خودم به یه خواب عمیق ،چپوندن خودم توی یخچال برای پیدا کردن یه چیزی برای خوردن و چپوندن خودم توی بغل مامان برای اینکه باهام از کلی چیزای بی ربط صحبت کنه تا فقط وقت بگذره ، چپوندن خودم میون یه عالمه بیکاری و علافی و یللی تللی  و یه حس خالی ...
یه حس خیلی خالی یه طوری که انگار قبل از این دوره لعنتی هم هیچی توی این گنجینه نبوده...
ولی سوال خودمم همینه!
 واقعا چیزی این تو بوده یا فقط یه سری اجرام وهمی توی تصورم غوطه ور بودن؟! یه سری تخیلات خام و ساده لوحانه مثل تموم فکرایی که توی ذهن تموم نوجوون های هم سن و سال من پیچ و تاب میخوره...
یه سوال! اصلا چه مدل، فکری توی این دوره سنی خاصه؟! منظورم از خاص اون طرز فکریه که بعد ها جواب های خیلی مطلوبی در آینده صاحبش پدید میاره...
می دونم الان زمان چپوندن خودم پشت میز و درس و مدرسه و تسته ولی...
ولش کن! این جمله همون جمله شیطانیه که من و از زندگی انداخته که شکل سوالیش میشه برای چی؟ و متاسفانه من براش کلی جواب دارم!
دوست دارم از فردا صبح زود دیگه گول این دوتا حقه ادم فریب رو نخورم! ولی آیا میشه؟
میدونم از چی دارم فرار میکنم و میدونم به چی پناه آوردم تنها مجهولی که اینجا میمونه اینکه چطوری خودم رو نجات بدم و همین عدم شناخت راه حل از من یه آدم عصبی و حق به جانب ساخته یه آدمی که در حال حاضر تمام تقصیراتش گردن دیگرانه که خود همین موضوع علت اینکه دنبال یه نفر با یه راه حل که توی سینی برام حلوا حلواش کنه میگردم و این بزرگ ترین اشتباهمه که البته نمیدونم دونستنش و اعترافتش میتونه دردی رو ازم دوا کنه یا نه!؟

دارم فرار میکنم از چیز بزرگی که برای آیندم میخوام ولی تلاش بزرگی براش انجام نمیدم ! 
خب ترسناکه بدونی با این وضعی که در پیش گرفتی قرار نیست چیزی که خیلی دوستش داری رو به دست بیاری یا به عبارتی از دستش بدی و این ترس همه وجود و فکر و ذکرم رو گرفته ، دوست دارم به یه غده سرطانی تشبیهش کنم تا شاید به این باور برسم که درمانی براش وجود داره...
میدونی ولی بوفالو ها  وقتی از سرما ترسیده باشن حرکت میکنن تا به یه جای گرم مهاجرت کنن بعضی هاشون میرسن بعضی هاشونم توی راه میمیرن اما هیچکدومشون قبول نمیکنن که توی اون سرما بدون هیچ تلاشی باقی بمونن و بمیرن پس من چرا باید توی این سرما خودم رو به خواب بزنم درحالی که میدونم اینجوری میمیرم ؟! حالا باید از بوفالوها یاد بگیرم که حرکت کنم و به سمت سرزمین های گرم مهاجرت کنم...
بازم نوشتن به دادم رسید و از این منجلاب فکرای خودخورانه بیرونم کشید!
ممنونم ازت!

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۵
ستاره اردانی زاده

نظرات  (۳)

سلام دوباره

چه خبر؟ 

امیدوارم توی این وضعیت ناجالب حالت خوب باشه. :)

راستش دلیل اصلی که پیام دادم این لینک بود که میخواستم ببینی:

https://www.instagram.com/p/B_yA1cCneIw/?utm_source=ig_web_button_share_sheet

So as you can see in Mark's caption, profanity is not that bad. :)))

پاسخ:
سلام نوید 
راستیتش نابودم ولی مرسی که میپرسی
حتما به لینکی که فرستادی سر میزنم و نظرم رو برات میفرستم

سلام ستاره جان

سال نو مبارک

راستش یه بخشی از نوشته ات رو بارها منم حس کردم.

«دارم فرار میکنم از چیز بزرگی که برای آیندم میخوام ولی تلاش بزرگی براش انجام نمیدم ! 
خب ترسناکه بدونی با این وضعی که در پیش گرفتی قرار نیست چیزی که خیلی دوستش داری رو به دست بیاری یا به عبارتی از دستش بدی و این ترس همه وجود و فکر و ذکرم رو گرفته»

من هم خواسته های بزرگ زیاد دارم. اما به خود امروزم که نگاه میکنم از خودم متنفر میشم. چون این آدمِ تنبل داره رویاها و خواسته های اون آدم خیالپردازِ بلندپرواز رو نادیده میگیره. 

جالب اینه که من حتی دقیقا میدونم باید چیکار کنم در هرلحظه. کار درست و معمولا زمان درستش رو هم میدونم. حتی راه های مبارزه با عادتهای بد و اهمال کاری رو یکم میشناسم. اما در عمل توی گل گیر کردم.

پاسخ:
میدونی شاید تو شرایط بدی گیر افتادیم
شاید میون آدمایی که خیلی چیزا از ما میدونن ولی نمیتونن بهمون کمکی بکنن گیر افتادیم
شایدباید یه زمان مناسب برسه شایدم یه گروه آدم که مثل خودمون فکر میکنن 
ولی چیزی که به نظرم از هر چیز دیگه ای احتمالش بیشتره اینکه شاید ما باید آدمای بهتر و بیشتر و مناسب تری رو به اطرافیانمون اضافه کنیم کسایی که انتخابی یا اتفاقی باهاشون رو به رو شدیم و هیچی ازشون نمیدونیم ولی  شوق تلاش و حرکت رو متقابلا توی ما ایجاد میکنن...
میدونی ما برای رسیدن به هدفمون  به آدمایی نیاز داریم که نه فقط هم فکر بلکه هم جهتمون باشن...
تو رو نمیدونم اما برای من فعلا فقط صبر چاره سازه...
در این مورد بعد از کنکور باید خیلی خیلی بیشتر حرف بزنم 

تلاش کن، نه برای موفقیت. تلاش کن، تا بعدا بتونی در دادگاه وجدان سر قاضی داد بکشی! که من کم کاری نکردم. 

ولی اگر می‌خوای برای موفقیت تلاش کنی، این کار رو نکن، خواب شرف داره به تلاش برای موفقیت. موفقیت یک هدف شیطانیه. 

نفس عمیق بکش و برای اینکه دانستن یک شکلی از زیبایی‌ها است، یاد بگیر. خودت رو خالی کن و نفس عمیق بکش و گاهی بنویس و گاهی تست بزن! مخصوصا تست های سال های قبل رو. 

و قبل از شروع کار، نیت ت رو خالص کن. و وقتی به انتهای کار نگاه می‌کنی، دوباره نیت ت رو خالص کن. و نفس عمیق رو فراموش نکن. موفق می‌شی!

پاسخ:
تمام تلاشمو میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی