هدیهنوشتم برای زهرا...
دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۴۳ ب.ظ
زهرا یکی دیگه از دوستای کلاس زبانمه .. یک سال از من کوچیکتره اما اصلا بهش نمی خوره .. میشه گفت اولین دوست صمیمی من زهرا هستش .. فکر کنم مهر امسال که بیاد میشه چهار ساله که همدیگه رو میشناسیم و این یک سال اخیر صمیمی تر شدیم ... دوسش دارم..
اینم هدیهنوشتم برای زهرا که تولدش شش فروردین بود ...
میدانی .. گاهی کسی می آید، لبخندی می زند ، عشوه ای می ریزد و می رود ... انگار کرند نمی شنوند صدای وابستگی ات را.. انها اهنگ خودشان را گوش می کردند و قدم های خودشان را می زدند ...اما تو راهت را با من امدی و حریر چشمانت را طولانی تر از انچه که فکر می کردم به چشمان خواب الودم دوختی... گفتم شاید خوابی؟! یا توهمی از دوست ... و یا شاید یکی دیگر از آن سرگیجه های وابستگی باشی .. اما صدای تو آرامش متفاوتی فارغ از ترس رفتنت می نواخت ...
۹۷/۰۲/۱۰
www.roustanews.com