می نویسم ..نه از خودم اما برای خودم ... ادم بایدتوی این دوره و زمونه که همونشم داره مثل برق و باد میگذره یه طوری سر پا بمونه دیگه ؟! من که می نویسم... دوست داشتم شمام باشید باهم یه دقیقه هایی رو راحت بگیریم و به حرفای من بخندیم ...اما یادتون باشه هرچی بیشتر فکر و عقیدت و ارزو و رویات رو بنویسی عمل و حرفاتم بهش نزدیک تر میشه ... بنویسم از چیزای خوب ... حال خوب تو نوشتن خوبه ،توی بزرگ ارزو کردن و چیزای بزرگ خواستن از خدای بزرگ ، یادمون نره حال خوب توی علاقه هامونه پس ولشون نکنید .... من که خیلی سمجم شما رو نمی دونم... !!
دستانم را به سمت دعای نور میگیرم پلک هایم را به دست باران میسپارم و از میان جنگل مه گرفته ی امروز،میگذرم مرداب زیر پایم را خالی میکند درخت قامتم را تنگاتنگ در اغوش میکشد و من میان یک شبانه روز از برگ ها گم شده ام...