خودنویس

همچو سرمستان به بستان ، پای کوب و دست زن ....

می نویسم ..نه از خودم اما برای خودم ... ادم بایدتوی این دوره و زمونه که همونشم داره مثل برق و باد میگذره یه طوری سر پا بمونه دیگه ؟! من که می نویسم...
دوست داشتم شمام باشید باهم یه دقیقه هایی رو راحت بگیریم و به حرفای من بخندیم ...اما یادتون باشه هرچی بیشتر فکر و عقیدت و ارزو و رویات رو بنویسی عمل و حرفاتم بهش نزدیک تر میشه ... بنویسم از چیزای خوب ... حال خوب تو نوشتن خوبه ،توی بزرگ ارزو کردن و چیزای بزرگ خواستن از خدای بزرگ ، یادمون نره حال خوب توی علاقه هامونه پس ولشون نکنید ....
من که خیلی سمجم شما رو نمی دونم... !!

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خودنویس

همچو سرمستان به بستان ، پای کوب و دست زن ....





نبودم چون ....

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ب.ظ

این هفته نبودم چون حالم خوب نبود  از گردن به پایین  درد داشتم البته کلمم درد می کرد اما  مشکل اصلی ستون فقراتی بود که زیر بار سنگین  فکر های داخل کلم دوام نیاورد و یک هفته حال من مساعد رو به غیر مساعد تغیر داد ...خلاصه که رفتم و اومدم  اما توی این دوره نقاهت ( که نمیشه بهش گفت دوره  فقط یه روز مدرسه نرفتم ) فکرا  سرازیر می شدن  واقعا خواب اصلا چیزی است عجیب.. در حد کمال بخوام بگم معجونیست برای رفع یبوست قلم .!!
دوره دوره امتحانات است و من میخوام درس بخونم چون رشتم و اینده تحصیلیم  و همچنین ورود به یک دانشگاه خوب و البته خارج از یزد رو خیلی  دوست دارم ...کی دلش میاد توی ادبیات نمره کم بگیره ؟ اصلا میشه با خانوم دوستی ( معلم جغرافیای امسالمون ) حتی فقط یک سال تحصیلی رو بگذرونی و به جغرافیا علاقمند نشی ؟ اصلا میتونی   با اون همه جزوه و بیان ساده خانوم  امار ( خانوم قنبری ) دلت بیاد  با یه دوره کوچولو و کمی با دقت بیست نگیری ؟ 
و کی دلش میاد در رقابت کلاس  زبان جایگاه اولیش رو از دست بده ..؟ اونم کسی مثل من .... من انگلیسی را عاشقم...
 راستی  مسابقه درس هایی از قران رتبه نیاوردم خیلی   دپرس شدم توقعای رتبه سوم داشتم که از شانس بد ما امسال رتبه سوم اصلا اعلام نکردن .... متاسفانه !
به جاش  تاک شو   مسابقه حرف زدن و کنفرانس انگلیسی رو  تونستم به مرحله بعد راه پیدا کنم  و بیستم مسابقه دارم  و از ته دل دوست دارم تا  براش وقت بزارم چون از ته دل دوستش دارم و همچنین دوست  دارم تا بتونم قشنگ روون  شیوا  و خلاصه باب میل خودم  انگلیسی رو مثل بلبل حرف بزنم...
تکالیف زبانم زیاد  شده  اما خوبه  حس می کنم دارم  عمیقا به یادگیری میرسم ... خود اموزی ... میشه این و یه مصداقی از  حال الان من گرفت .. خود اموزی چیزیه که ادم و به ثروت میرسونه ...و این الان خیلی برای من لذت بخشه ... ادامه می دم این راه رو ... 
راستی خواهرم بهم پیشنهاد کرد که تابستون برم و به کلاس های خاص جهاد دانشگاهیم برسم ...  گفت وسط امتحاناته ... حیفه این همه درس خوندی دو روزم  روش صب کن درسات و بخون بیستات و بگیر  برو یه مدرسه بهتر از دست این مدرسه زپرتی  خلاص شو  خیال خودت و از بابت امادگی برای کنکور راحت کن ( از این لحاظ که  توی  یه مدرسه خوب  خوب با ادم کار می کنن تا بتونه کنکور و خوب بده  و رتبه خوب بیاره !) بعد تابستون  باهم میریم این کلاس اون کلاس ...
دیدم یکم چرت میگه اما  درست میگه  کلا  اینور عیدی خیلی  تنبل شدم !! بحث درس و اینام نیست   باید یکم فعال تر بشم  .. باید از فضای عید خارج بشم .. اصلا این باد بهاری با ادم چه کار ها که نمی کند ...!
خدا یه دونه بزن زیر گوشم هشیار بشم ...
گفتنی زیاده .. یه عالمه نوشته قضا  و یه عالمه  ایده های خوب که در هنگام بیماری به ذهنم رسیده ...  راستی  هدیهنوشت زهرا  ( اون یکی دوست کلاس زبانم که این جلسه حاضر بود و کادوش رو بهش دادم ) هم  مینویسم براتون ....
خوابم میاد و هنوزم  باید  مراعات کنم تا گردن و کمرم درد نگیره دوباره .... 
پس فعلا ...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۰۶
ستاره اردانی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی